ریحانه النبی

  • خانه 
  • درارزوی وصال سلام برماه شعبان واعیادش ریحانه النبی 
  • تماس  
  • ورود 

تلنگر

05 فروردین 1399 توسط زينب اميري هنزاء

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟… زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم!

حضرت امام علی (علیه السّلام):


 «دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»
نهج البلاغه، خطبه ۴۵
‌‌

 نظر دهید »

گاهی یک تلنگرکافیست

04 فروردین 1399 توسط زينب اميري هنزاء

‍ 

داستان شهادت علے خلیلے

……………………………………….

✅ حتمـا بخـونید داستانی بر اساس واقعیت👇🏻

یکی بود یکی نبود…

یه روز یه خـــــانم

مثل هر روز بعد از کلی آرایـــــش کنار آینه

مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد

و راهی خیابونای شهر شد…🛣

همینطوری که داشت راه میرفت …👣

⚠️ وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد:

❌خواهرم حجابت !!

❌خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.

نگـــ👀ــاه کرد، دید یه جوون ریشوعه مذهبیه;

از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده.به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره😒

پسره سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید…👊

تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ …

وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات.

بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.😒

پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت :

خدایا این کم رو از من قبول کن.
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد…😎

📲گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد.

❌فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت

🎡توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند.

🌒شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت …🚙

لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده.پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید.

😱دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد😰

❌اما کسی جلو نمیومد

❌اینبار با صدای بلند التماس کرد 

❌اما همه تماشاچی بودن

❌هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن

دیگه داشت نا امید میشد😭😣

که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه :

🗣 آهای ولش کن بی غیرت

:evil: مگه خودت ناموس نداری ؟؟

وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو:(و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد👊 دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو و مذهبی✅

از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن👖از همونا که به نظرش افراطی بودن.افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه😭

 ناخودآگاه یاد دیروز افتاد

اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:وقتی خواستن به زور سوارش کنند.همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت✋

همون ریشوی افراطی و تندرو

همون پسری که همش بهش میخندید..

اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود، بلکه یه مرد شجاع و باایمان بود👌

دیگه ازنظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود✌️

 شهید علی خلیلی❤️

🎀شهادتت مبارڪــــ شهـــید امر به معروفـــ🎀

#شادی_روحش_صلواتـــــ
✅هرچقدر ارادت داری به شهدا این پست رو پخش کن

 نظر دهید »

نقدی بربرنامه های صداوسیما

03 فروردین 1399 توسط زينب اميري هنزاء

سلام علیکم 

عزیزان این چندوقت که درگیرکرونا بودیم خیلی ازارزش ها و اعتقاداتمان مورد هجمه قرارگرفت اول که قم منبع کرونا شناخته شد وبارها وبارها ازتلویزیون نفرت ازقم تزریق شد تا جائیکه مردم هرکجا اهالی قم را دیدند اهانت کردند حتی کتک زدند و کمترینش بی حرمتی به اهالی قم وطلاب بوددینمان رازدند همه جا تعطیل شد حرم ،نمازجمعه،اعتکاف و… رهبرفرزانه ی ما دستوردادند اطاعت کنیم وما هم کردیم چون اوست که به فتنه ی دشمن اگاهست و راه مقابله را می داند و مصلحت را براین دانست و ما هم گوش به فرمان ولایت هستیم ولی چندوقتی است صدا وسیما به بهانه ی کرونا هرچه می خواهد انجام داده ازآهنگ های بسیاروتند رپ درتبلیغات ها وزنان با پوشش بسیارنامناسب و آرایش های آن چنانی تا فیلم هایی که برای نوروز آماده شده درپایتخت خواننده می آورن و می رقصن درسریال کامیون امشب حدود یک ربع چندجوان فقط آهنگ می گذارن و می رقصن تا شبکه ی مستند که افسانه بایگان با کلاه کاموایی و لباس وآرایش مصاحبه می کند تازنان در تبلیغات و فیلم و خبرنگاری با آرایش و لباس نامناسب تا خواندن زنان در تبلیغات و پخش استوری صادقی بازنش با وضع ناجورو چه بگویم که این چندوقته هرچه خواستند وسالها نتواستند کردند بازهم می گویم کرونا اعتقادات مارا به تارج برده آنچه می بینیم بردن جان هاست ولی آنچه دیده نمی شود زدن دین و اعتقادات ماست خواهشا ساکت نباشید تماس بگیرید و اعتراض کنید بنده خدایی ازموضوعی درصدا سیما معترض بود به رئیس صدا و سیما گفت ایشون درجواب گفت مردم راضی هستن تا به حال یک اعتراض هم نداشتیم و ما چیزی ارائه میدهیم که سلیقه ی مردم است تورو به خدا سکوت نکنید وگرنه ما هم دراین گناه ها شریک هستیم وهربلایی برسرمان بیاید خودمان مسببش هستیم واقعا که چه زیباست 

ازماست که برماست

والسلام
تماس

162

پیامک

30000162

3000025

200064040
‏🔴شیطنت های پایتخت نویسان ادامه دارد (برداشت آزاد)
در اولین قسمت از سریال «پایتخت ۶» به اعمال، رفتار، پوشش و گفتار نقی معمولی خوب توجه کنید:
۱ - نقی معمولی اجزاء بدن پدرش را (که در فرهنگ نمادشناسی، نمادعقیده و تاریخ یک ملت است) برای رسیدن به قدرت (با نیت سودجویی و با پوشش اهداء عضو) فروخته و برای خودش شغل آبرومندی دست و پا کرده است!
۲ - قیافه ظاهری و لباس نقی نیز نماد کامل یک مسئول ریاکار است که به اقتضای شغلش (و نه با عقیده) انتخاب کرده است. پیراهن دیپلماتیک (یقه آخوندی) و جای مهر بر روی پیشانی!
۳ - همراه داشتن سلاح گرم از نوع اسباب بازی نیز بیانگر مبالغه کردن و غیرواقعی بودن یکی از مهمترین مولفه های مادی قدرت ایران در برابر نظام سلطه محسوب می‌شود!
٤ - استفاده از ابزارهای خشونت (نانچیکو، پنجه بکس، هفت تیر قلابی، درخواست اسپری اشک‌آور و…) و شوآف قدرت برای ارهاب و ارعاب مردم کوچه و بازار با پوشش حمایت از مسئولان نیز تصویری غلط از رفتار مسئولان با مردم را به نمایش می‌گذارد.
۵ - در فیلم دروغگویی و شارلاتانیزم به‌عنوان سبک مدیریتی نظام توسط نقی معمولی تبلیغ می‌شود
۶ - تقید نقی معمولی به گرفتن پرچم جمهوری اسلامی در دست و نصب بر ماشین نمادی وهم آلوده از ویروس سوءاستفاده و ریا در نظام مدیریتی است!
۷ - و در این میان نماینده مجلسی را (به‌عنوان نماد مسئولان جمهوری اسلامی) به بینندگان نشان می‌دهد  که وام‌دار نقی (های کشور) هستند و کلیه و جزئیه خود را مدیون!!! افراد رند بوده و مجبورند در عوض کلیه اخذ شده، عنان اختیار خود را بدست نقی (های سود جو) بدهند
۸ - در حالیکه در تمام جهان ماشین لیموزین ماشین تشریفات شناخته میشود در این فیلم برای جابجایی یک نماینده مجلس (مسئولان کشور) از لیموزین استفاده می‌شود که بیانگر اشرافی‌گری مسئولان کشور است
۹ - نماینده مجلس تصویر شده در فیلم از یک‌سو وام‌دار راننده خود و از سوی دیگر سعی میکند مردمی باشد اما در واقع نمادی از یک مسئول بی عرضه و دست و پا چلفتی و ناتوان است که حتی قدرت اداره راننده خود را هم ندارد.
‌◀️آیا تجمیع همه این موارد یکجا در یک فیلم با هم عجیب نیست؟
پی‌نوشت پژوهشکده مطالعات راهبردی عمار بصیر:
نقی معمولی (محسن تنابنده) همان هنرپیشه ای است که تحت تأثیر پروژه براندازی هنگ کنگی و زیرپروژه استعفای مسئولان و آماده سازی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق اعتراضات و اغتشاشات عمومی، جشنواره فیلم فجر ۹۸ را تحریم کرده و رسماً از اغتشاشات آبان ماه حمایت کرده و خواستار استعفای مسئولان کشور شد که اگر آن پروژه انجام می‌شد ایران نیز مانند عراق، لبنان، هنگ کنگ دستخوش وحشتناک ترین فروپاشی تاریخ خود می‌شد که قرار بود قسمت اصلی آن پروژه با استعفای روحانی عملیاتی شود.
☫پژوهشکده مطالعات راهبردی عمار بصیر:

👇👇👇

🆔 @motevallian

 نظر دهید »

قرنطینه راتبدیل به فرصت کنیم

02 فروردین 1399 توسط زينب اميري هنزاء

سلام

آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟                     حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟  

     خیلی خسته شدید؟ 🤔
   لطفا این متنو با دقت بخونید:👇🏼
⭕️  آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!…

 همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود…او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت….  
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود…
🌷 وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی  ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود…
🌹 حسین می گفت: از هجده سال اسارتم ده سالی که در انفرادی بودم سالها با یک “مارمولک”  هم صحبت می شدم!!

بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!  عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم….
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم…
🌷 کتاب خاطرات دردناک

 نظر دهید »

عیدمبعث

02 فروردین 1399 توسط زينب اميري هنزاء

​🌸 عید است و هوا شمیم جنت دارد 

💖نام خوش مصطفی حلاوت دارد 
🌸 با عطر گل محمدی و صلوات 

💖این محفل ما عجب طراوت دارد

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

ریحانه النبی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تدبر در قران
  • مهدویت
  • کودک
  • حجاب
  • ولایت
  • شهادت
  • ۱۲فروردین
  • اعتقادی
  • تدبردرقران
  • همسرداری
  • فرزندپروری

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس